مکتب آب

✅گفته شد که آب با بی شکل شدنش چند ویژگی پیدا می کند سه ویژگی ان درمباحث قبل بیان شد ویژگی چهارم برخورداری از زمان ومکان سیال است .مادونوع زمان ومکان داریم زمان ومکان سیال   وزمان ومکان غیر سیال  . اب به علت اینکه همیشه درحال حرکت است به زمان ومکان تعیّن می بخشد این نوع تعین بخشیدن به زمان ومکان  ازنوع سیالیت است که درساختار حرکت وجود دارداگربالفرض اب حرکت نداشت زمان ومکانِ سیّال برای اب بی معنا بود دراین صورت اب درمکان وزمان بود نه زمان ومکان دراب .به عبارت روشن تر آب دربند تسلسل زمانی که شامل گذشته وحال واینده است نیست وتابع چنین زمانی نیست بلکه آب با حرکتی که دارد نفس حیات وزندگی درزمان حال حضور دارد
4-ازخود فراروندگی .
اب چون حرکت دارد درخود نمی ماند  همیشه ازخود به درمی رود به قول هایدگر که درباره دازاین (انسان هستی دار)می گوید دازاین  همیشه درقیام ظهوری است اب همیشه چنین حالتی دارد بافراروندگی خودرا بسوی اینده می افکند کارل یاسپرس می گوید که انسان هستی دار با فرارفتن ازخود بسوی متعالی جهش می زند وبه قول هایدگر خودرا به اینده پرتاب می کند  
5-غایت مندی :
ایا فکر کرده اید که هرچیز که حرکت قانونمند ونظامند دارد به سوی غایتی درحرکت است  این عشق وشوق به سوی غایت است که متحرکِ بلاسِ اهلِ س وسکوت  را بسوی خود می کشد  امکان ندارد که چیزی حرکت قانونمند داشته باشد اما غایتی نداشته باشد .

✅توپ فوتبال رادیده اید وقتی که حرکت قانونمند ونظامند داشته باشد حرکتش غایتمند است وهمین غایتمندی است که ازتوپ ،گل می سازد همین غایت است که بازیکن رادرمتن زمین به بازی گرفته وسر ازپا نمی شناسد واستعداد نهفته درباطنی ترین عمق وجودش را که درغیب است به شهادت واشکارگی می اورد .همین غایت است که درداستان اسطورۀ ارش کمانگیر تمام وجود آرش همراه تیر بسوی بی کرانگی می برد وهمین اندیشۀ بی کرانگی  است که ضرورتاباید  بربام بلند ترین قله ها بایستد  ومرزهای سرزمینش را که نماد توسعه است به سرزمینهای دوردست ناشناخته توسعه دهد وهمین غایت  بی کرانه است که  اورا جاودانه می نماید .
✅رودلف بولتمان متکلم معروف پروتستان: درباره غایت مندی می گوید : دلبستگی به غایت فرجامین یا غایت الغایات است که به انسانِ غایتمدار، تعیّن وجودی می بخشد» اب غایتمندی را اینگونه نمایش می دهد  که بی قرارانه بسوی این غایت روان است به کدامین دلیل ؟ دلیلش را اگرازآب بپرسید اب با تمام وجود که نشان ازهویت او دارد عملاً (نه زباناً)شهادت می دهد که چون ازهویت نامتناهی برخوردارم مشتاقانه بسوی او می روم.
✅ اما ان نامتناهی کجاست ؟ایا دردور دست هاست دران دورِ دور.که نگاه ها درافق اسمان گُم میشود ؟درانتهای دوردست کهکشان ها ؟خیر .حقیقت نامتناهی درهمین جا ست درنوک پیکان بی قراری، مماسِ باواقعیت ودرگیری عاشقانه باتمام وجود وتعامل باآن  ودرعین حال عاملِ برواقعیت که واقعیت ِ بی حقیقت رابه حقیقت (خانه توحید)بخواندتا به حقیقت ،ایمان اورد تا ازهویتِ حقیقت برخوردار شود یعنی ازمُردگی به حیات وزندگی  
ادامه دارد .                       احمد شمسی خانی